دلم گرفته است، به کجا پناه ببرم... قصد نوشتن و ارسال این متن را از مدتها پیش داشتم. اما اتفاقی دیشب برایم رخ داد که من را وادار به نوشتن این مطلب کرد. شب گذشته مشغول بررسی فیلمها، عکسها و مطالب مربوط به جنبش بودم. هنگام مرور و تماشای عکسها، به تصویر صورت خونین ندا آقا سلطان برخوردم. بغض راه گلویم را گرفت، اشک در چشمانم جمع شد و مشغول گریه کردن شدم. تصاویر تمام شهدا و کشته شدگان راه آزادی در ذهنم نقش بست. برادران و خواهران ما رفتند. سربلند و سرافراز هستند. درست مثل تمام دلاور مردان و شیر زنان تاریخ ایران از ابتدا تا به امروز. ما ماندهایم و راهی که در پیش است. لازمهی پیمودن این راه آگاهی، اتحاد و همدلی است. همه اعضای یک خانواده بزرگ به نام ایران هستیم. درست مثل اعضای هر خانوادهای دارای عقاید، اندیشهها و سلایق متفاوتی هستیم اما در نهایت انسان و ایرانی هستیم که اصلی ترین و مهم ترین وجه مشترک ما است. پس بیایید همدیگر را تحمل کنیم و کاری نکنیم که اعضای خانواده از هم جدا و دور شوند. حق سخن گفتن و اظهار نظر کردن را از اعضای خانواده نگیریم. هدف مشترک است و همین ارزش محسوب میشود. باز هم به یاد ندا و نداها افتادم. دوباره چشمانم پر از اشک شده است. بیشتر از این نمیتوانم بنویسم. دیگر دربارهی جنبش سبز نخواهم نوشت. چون تمام حرفهایم را زده و شما هم آن را خواندهاید. ببخشید که مطلبم چیزی در چنته نداشت چون توانی برای نوشتن ندارم. تنها یک آرزو دارم و بس: دیدن بهار آزادی، سربلندی نام ایران و ایرانی و به ثمر نشستن خون ندا و نداها.
Building a Successful Career in Machine Learning: Tips for ML Engineers
-
The Most Recent News, Headlines, And Enterprise Stories For December 23
[image: Career News]
Use these 3 psychological tricks to enhance your confidence a...
۸ ساعت قبل
1 نظرات:
سلام. مطلبی به نام «پنج بعلاوه یک = سقوط دولت کودتا» نوشتم که خوشحال میشوم بخوانید و نظرون را بگید.
http://balatarin.com/permlink/2009/10/1/1781707
ارسال یک نظر