ستارخان: آقایان محترم! سالار ملی و من به نام دو خادم مردم، از ملت ایران تشکر می‏کنیم

۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

رئیس مجلس عبارات لوح را خواند: مجلس شورای ملی اهتمامات فداکارانه سردار ملی ستارخان و سالار ملی باقرخان را از نخستین وسائل پیشرفت مقاصد ملیه دانسته و به نام عموم ملت ایران تشکرات صمیمی ملی را به ایشان تقدیم می‏نماید.

حاضران به شدت کف زدند. رئیس مجلس یک جعبه را به سردار و جعبه دیگر را به سالار داد. ستارخان سردار ملی با گردن خمیده، دو دستی جعبه را گرفت، لوح را بوسید و به روی چشمانش گذاشت.

به هیجان آمد و نتوانست خاموش بماند. وی گفت: آقایان محترم! سالار ملی و من به نام دو خادم مردم، از ملت ایران تشکر می‏کنیم... اما تنها ما دو نفر نیستیم که برای مشروطه جنگیدیم. مردان بسیاری در راه آزادی ایران مبارزه کردند و جان دادند. خون هزاران جوان ریخته شد تا مشروطه دوباره جان گرفت. ما می‏خواهیم ملت ایران تجلیل از باقرخان و مرا، تجلیل از همه مبارزان وطن بداند و ما را فقط به عنوان نماینده‏های خادمان ایران بشناسد.

سخنان پاک و پرمایه سردار در تالار بزرگی که چهار دیوارش آیینه کاری بود، طنین افکند. آن‏ها که هنوز سردار ملی را به درستی نمی‏شناختند، بهتر او را شناختند. او تنها جنگاوری یکتا نبود. انسان بزرگی بود که مانند نداشت. سپاس مردم پایتخت از دو رهبر آزادی پایان ناپذیر می‏نمود. روزها دسته دسته به راه می‏افتادند و با دسته‏های گل به دیدن آنان می‏رفتند. بازرگانان تهران بر آن بودند که به هزینه خود به افتخار سردار و سالار تا چند روز دیگر جشن را ادامه دهند. اما پیشوایان انقلاب بدین کار خرسندی نشان ندادند. در روزنامه‏های تهران هر روز در ستایش از سردار و سالار، گفتارها و شعرهای شورانگیزی به چاپ می‏رسید.

منبع: باقرخان سالار ملی - اثر: مرحوم دکتر صمد سرداری نیا

بابا! برای چی مامانم را کتک می‏زنی؟

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

مامانت زن من است... حق کتک زدنش را دارم... به تو و هیچکس دیگری هم ربطی ندارد...

صدای گریه‏ها و التماس‏های کودکانه دخترک همسایه، فریادهای خشن و نفرت انگیز پدر و آه و ناله‏های مادرش هنوز در ذهنم به عنوان یک خاطره تلخ باقی مانده است.

چند سال پیش بود. خانواده‏ای سه نفره به محله ما اسباب کشی کرده بودند و همسایه دیوار به دیوار ما بودند. یک زوج جوان با یک دختر ناز و قشنگ به نام آرزو. روزهای اول همه اهالی محله حسرت زندگی ایشان را می‏خوردند و آرزوی خانواده‏ای مثل خانواده این همسایه تازه را داشتند. ما هم خوشحال بودیم که همسایه جدیدمان، خوب از کار درآمده است.

چند ماهی گذشت. به مرور زمان رفتارهایی از طرف مرد همسایه دیدم که برایم اصلاً باورکردنی نبود. رفتار زشتی با همسرش داشت. او را با القاب و نام‏های تحقیرآمیز صدا می‏زد. خیلی از اوقات او را کتک می‏زد. وقتی خودش به سرکار می‏رفت، در خانه را بر روی همسر و فرزندش قفل می‏کرد و کارهایی از این دست که یکی از یکی دیگر زشت‏تر و ضد انسانی‏تر. چند بار به او تذکر دادیم. اما همیشه با فحاشی و توهین این عبارات را می‏گفت و تکرار می‏کرد: "چهاردیواری اختیاری! زندگی من به شماها ربطی ندارد. شما چی کاره هستید؟ یعنی من اختیار زن خودم را هم ندارم؟!؟!"

آرزو دختر سالم، باهوش و زرنگی بود. اما به دلیل رفتارهای پدرش روز به روز افسرده‏تر، ضعیفتر و غمگینتر می‏شد. هر وقت آرزو را در خیابان می‏دیدم. خیلی ناراحت می‏شدم. چون گلی بود که روز به روز به پژمردگی نزدیک می‏شد. او قربانی اصلی رفتار پدرش بود. در حالی که هیچ گناهی نداشت. پاک و معصوم بود. مثل همه بچه‏ها در سنین کودکی.

آن خانواده از هم پاشید. مادر به هر بدبختی که بود طلاقش را با بخشیدن مهریه و حق و حقوقش گرفت. مادر خیلی تلاش کرد که سرپرستی و حضانت آرزو را به عهده بگیرد. ولی نشد. چون خودش بهتر از هر کسی می‏دانست که فرزندش با این پدر هیچ آینده خوبی نخواهد داشت و آن خانه حکم یک زندان و شکنجه گاه را دارد. مادر با هزار رنج، اندوه، غم و غصه از دخترش خداحافظی کرد.

مرد بعد از مدتی با یک دختر جوان ازدواج کرد. با او هم مثل همسر قبلی خود رفتار می‏کرد. همان آش و همان کاسه. نامادری هم عقده رنج و حقارت خود را بر سر دخترک خالی می‏کرد.

ما از آن محله رفتیم. از سرنوشت آرزو خبری نداشتم. بعد از چند سال برای دیدن رفیق رفقا و بچه محل‏ها به آنجا سری زدم. از همسایه پرسیدم. برایم سرنوشت دختر مهم بود. اما چیزی را شنیدم که ای کاش هرگز نمی‏شنیدم: آرزو زیر کتک و شکنجه نامادری به قتل رسیده بود. نامادری در انتظار حکم اعدام و قصاص بود. مادر آرزو به خاطر مرگ فرزندش دچار بیماری روحی شده بود. پدر هم سخت پشیمان شده بود ولی پشیمانی او هیچ سودی برای بازگشت فرزندش به زندگی نداشت.

آرزو می‏توانست به آرزوهایش برسد، آرزو هم برای خود رویاها و آرزوهایی داشت، ولی دفتر زندگیش برای همیشه بسته شد. مقصر کیست؟ پدر؟ مادر؟ نامادری؟ ما؟ جامعه یا ...؟؟؟

پاسخ به نظرات خوانندگان در مورد مطلب قبلی

نظرات شما را خواندم. یک پاسخ برای همه شما (موافق، مخالف و منتقد) دارم:

عقاید من در همین دو لینک زیر خلاصه شده است. لطفاً بخوانید:


زبان، گویش، لهجه و قومیت مردم ایران اسباب و وسیله مسخره بازی و لودگی نیست!

۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه

می‏دانی چرا؟ چون داری به هویت انسانی، ایرانی و فرهنگ خودت توهین می‏کنی و در نهایت نشان می‏دهی که برای ایران هیچ ارزشی قائل نیستی. این کار تو انکار هویت دیگران است. اعضای این خانواده بزرگ را دوست نداری و کارت ایجاد تفرقه، کینه و تنفر نژادی - قومی است. هیچ گروهی برتر نیست. تاریخ ایران گواه این موضوع است که این کشور را همه مردم آن ساخته‏اند. همه در فرهنگ و تمدن آن نقش داشته‏اند و همه ایرانی هستند. پس کار تو زیر سوال بردن همه چیز است. هشت سال جنگ ایران و عراق یکی از این نمونه‏های تاریخ ایران است. از همه جای ایران برای امروز و آینده ما رفتند و جانشان را در راه استقلال و آزادی فدا کردند. الان هم نوبت ماست. باید هرجا فریاد مظلومی را شنیدیم از او حمایت کنیم. اگر امروز بهانه بیاوریم که مشکل فلان گروه و قومیت به ما هیچ ربطی ندارد و فقط به صورت خودخواهانه به خواسته‏های گروه خود فکر کنیم. فردا کلاه همگی ما پس معرکه خواهد بود و هیچ چیزی عایدمان نخواهد شد. بی‏تفاوتی نسبت به دیگران، تحریم، عدم واکنش و خنثی بودن در نهایت مرگ، نابودی و تباهی شما را به دنبال خواهد داشت. اگر امروز این را به عنوان وسیله و راه و روش خود و گروه خود انتخاب کرده‏اید، بدانید که قدم در راهی گذاشته‏اید که هیچ نتیجه‏ خاصی در پایان راه منتظر شما نخواهد بود به جز همان چیزهایی که در بالاتر گفتم.

روزی به مفاهیمی چون پیشرفت، دموکراسی و آزادی می‏رسیم که در ابتدا مفاهیمی چون انسانیت را بیاموزیم. این که باید یاد بگیریم که این کشور متعلق به هیچ گروه خاصی نیست. همه مردم در آن سهمی دارند و باید حقوق مساوی داشته باشند. من در مورد سیستم حکومتی ایران در آینده نظری ندارم. می‏خواهد فدرالیسم باشد یا هرچیز دیگری. ولی باید به معنی واقعی همه در آن سهیم باشند.

لازمه رسیدن به آن هم از همینجا و از همین امروز شروع می‏شود. یعنی اینکه که برای زبان، گویش، لهجه، فرهنگ، مذهب و قومیت هموطن خودت احترام قائل شوی. مطمئن باش اگر امروز به این نتیجه نرسی، فردا هم به چیزی به نام دموکراسی و آزادی دست نخواهی یافت و قصه تلخ ما پایانی نخواهد داشت. هرچیزی فقط در سایه اتحاد همه ما بدست می‏آید. تکروی و گروه گرایی افراطی (می‏خواهد سیاسی باشد یا اجتماعی، مذهبی و قومی) نتیجه‏ای به جز شکست نخواهد داشت. باید همه به یک نتیجه واحد که خواسته‏های همه مردم ایران را در بربگیرد، برسیم.

برای شروع کار هم باید جهانی فکر کنیم. یکی از اصول جهانی شدن هم احقاق حقوق همه مذاهب و قومیت‏های ساکن یک کشور است. یک نگاهی به کشوری مثل هند بیندازید. واقعی ترین و حقیقی ترین دموکراسی دنیا در آنجاست. چون در آنجا همه به معنی واقعی سهمی مساوی در اداره کشور خود دارند. ربطی هم ندارد که مذهب، قومیت و اندیشه ایشان چیست. چون به خوبی به این درک وفهم رسیده‏اند که راز پیشرفت و قدرت کشورشان در باهم بودن و اتحاد است نه در یکسان شدن و یکدست شدن از نوع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و قومی. باید از ایشان و مردم دنیا یاد بگیریم. اگر امروز یاد نگیریم، فردا هم هیچ خبری نخواهد شد و ما کماکان در رویاهای فردی و گروهی خود باقی خواهیم ماند.

مدیریت بالاترین! لطفاً امکان اضافه کردن لینک‏ها به موضوعات داغ را برای همه کاربران فعال کنید

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

قدرت بالاترین در خبررسانی آن نهفته است. چون کاربران آن با پیداکردن جدیدترین اخبار و مطالب از وب سایت‏ها و وبلاگ‏های مختلف و با ارسال آن از طریق بالاترین یک سایت جامع را برای استفاده همگان فراهم آورده‏اند. حالا سوالی پیش می‏آید که آیا بعضی از قوانین و محدودیت‏های تعیین شده توسط بالاترین به نفع امر خبر رسانی این سایت است یا نه بحث من در مورد امکان "موضوع داغ بالاترین" است.

در حال حاضر امکان ایجاد موضوع داغ و اضافه کردن لینک‏ها به موضوع داغ فقط برای کاربرانی با اعتبار بالای 15000 امتیاز مقدور است. من بخش ایجاد موضوع داغ را فاکتور می‏گیرم. چون تشخیص و صلاحدید مدیران و مدیریت سایت بر این بوده است که این محدودیت را بنا بر دلایلی در نظر بگیرند.

اما بحث من بر سر مسئله "اضافه کردن لینک‏ها به موضوعات داغ" است. به نظر من این محدودیت فقط باعث ضربه خوردن خود بالاترین می‏شود. اولاً - کاربری که موضوع داغی ایجاد کرده است شاید فقط به اضافه کردن حداقل لینک مورد نیاز بپردازد و نه وقت و نه حوصله آن را دارد که برای پیدا کردن لینک‏های مرتبط با موضوعش کل بالاترین را زیر و رو کند. کاربر فوق نمی‏تواند معادل 24 ساعت در بالاترین باشد و مشغول لینک یابی شود.

ثانیاً - عدم فعال بودن این گزینه برای سایر کاربران با اعتبار پایین تر موجب معضلات و معذوریت‏های شدیدی می‏شود و شده است. مجبور هستند آدرس لینک‏های خود را برای کاربران با اعتبار بالا یا فرد ایجاد کننده موضوع داغ بفرستند تا برایشان به موضوع داغ اضافه کنند. امری که ممکن است تعبیر به "اسپم" و "تبلیغ لینک" شود و کلی دردسر و زحمت برای کاربران فوق به وجود آورد. در ضمن آیا لینکشان اضافه شود یا نه؟ چون کاربرانی با داشتن امکان فوق ممکن است، اصلاً در آن روز در بالاترین نباشند و اگر بعد از چند ساعت هم لینک‏ها اضافه شوند، لینک‏ها دیگر آن تازگی و داغی زمان ارسال خود را ندارند. در این میان فقط خود بالاترین ضرر می‏کند. چون در امر خبررسانی وقفه صورت گرفته است. در ضمن ضریب اشتباه برای اضافه کنندگان لینک‏ها در این حالت بسیار بالا است که باز برای همه زیان دارد.

پیشنهاد من این است که "امکان اضافه کردن لینک به موضوع داغ" برای همه فعال باشد. مطمئن باشید که سود این کار بیشتر از ضرر آن است. اگر لینکی به اشتباه اضافه شود، خود کاربران تذکر خواهند داد و در صورت عدم توجه به تذکرات و توصیه‏ها، حتماً گزارش تخلف خواهند فرستاد. پس مشکلی پیش نخواهد آمد.