چند نکته در رابطه با وبلاگ، درخواست‏های خوانندگان، دوستان و شخص خودم

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

در این چند وقت نظرات مختلفی از وبلاگ و بالاترین دریافت کرده‏ام که لازم شد پاسخی داده شود:

یک- بعضی از خوانندگان تقاضای دعوت نامه بالاترین را داشتند. بالاترین فعلاً کاربر جدید نمی‏پذیرد و دعوت نامه‏ها غیر فعال شده است. پس شرمنده‏ام. پیشنهاد من این است که شما در سایت دنباله عضو شوید. باور کنید اگر آنجا هم فعالیت کنید، به اندازه بالاترین شیرین خواهد بود. فعلاً نقد را بچسبید. روزی که دعوت نامه بالاترین داشتم، بدون هیچ چشم داشتی در خدمت شما هستم.

دو- دوستان تقاضای مکاتبه از طریق ایمیل را داشتند. با عرض شرمندگی، به دلیل مسائل و گرفتاری‏های شخصی از مکاتبه با ایمیل معذورم. اگر وبلاگ دارید، به وبلاگتان سر خواهم زد. اگر نه، در بخش نظرات نظر خود را بنویسید. سعی خواهم کرد که پاسخگو باشم.

سه- من عضو هیچ باند، دسته، حزب، گروه و جریان سیاسی نیستم. مستقل فکر می‏کنم، می‏اندیشم و می‏نویسم.

چهار- برای ارتقای سطح کیفی وبلاگ پذیرای پیشنهاد‏ها و انتقادات شما خوانندگان و دوستان عزیز هستم.

در پایان، با آرزوی روزهای خوب برای شما

جار نزدم! اعتراف به اشتباه بود و کاملاً در عمل بود (پاسخ به خوانندگان وبلاگ)

خواننده محترمی گفته‏اند: "کسی که تابع احساسات نیست و هیجانی کاری را انجام نمیدهد، تغییر رفتارش را در عملش نمایشش میدهد نه اینکه در بلاگش جار بزند".

دوست عزیز، من هم خواستم اعتراف کنم که اشتباه کردم که وارد یک بازی وبلاگستانی شدم. این هم جار زدن نیست. این اعلام موضع است. اتفاقاً نوشتن این مطلب به نوعی تغییر رفتار در عمل است. این برداشت شما از آن مطلب و پست کاملاً نادرست و ناصحیح است.

در ضمن وبلاگ جایی برای بیان عقاید و تفکرات (از نظر شما جار زدن!) است.

انسانیت، مهر و محبت، عاطفه و همنوع دوستی چه ربطی به سیاسی کاری دارد؟!

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

بابت مطلب خانواده مسعود روز بهانی، یک نفر در بخش نظرات گفته که شما جماعت اون ور آبی! همه چیز را به نفع خود مصادره کرده و همه چیز را رنگ سیاسی زده، سیاسی می‏بینید و سیاسی می‏کنید.

آخر دوست عزیز! انسانیت و همنوع دوستی چه ربطی به کار سیاسی دارد؟! اگر مطالب من را بخوانید، من اصلاً سیاسی نویس نیستم. گفتی که ما درکی از خانواده مقتول و آسیب دیده نداریم. چرا خیلی خوب هم درک می‏کنم. ما انتظار معجزه از طرف خانواده داغدار و آسیب دیده نداریم. اما مفهوم گذشت بزرگتر، بالاتر و والاتر از این حرف‏هاست. در هر آسیب اجتماعی باید هر دو طرف قضیه و همه جوانب را در نظر گرفت. آخر اعدام و انتقام گرفتن از یک نوجوان غافل و ناآگاه چه دردی از من، شما و جامعه ما را دوا میکند؟

اگر شما فرد مذهبی باشید که تعالیم مذهبی هم هیچ منافاتی با حرف من ندارند. اگر هم نه، لطفاً به قضیه فوق از همه جهات نگاه کنید. وظیفه ما تربیت و پرورش جامعه‏ای است که دیگر شاهد (یا حداقل کمتر شود) ماجراهایی مثل بهنود شجاعی، مصطفی و مسعود، و هزاران یک ماجرای تلخ مثل این‏ها نباشیم و سرمایه‏های جوان و نوجوان ایران مفتی مفتی و با دست خودمان به هدر نروند.

از سیاست، مذهب و بازی وبلاگی! بیزارم

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

دوستان با مطالبی که در بالاترین فرستادند، کاملاً نشان دادند که تابع احساسات هستند و کل حرف‏های خود را پس گرفتند. ما نه فحش دادیم و نه توهین و هتاکی کردیم که حالا به کسی بدهکار باشیم و طلب بخشش و مغفرت کنیم! من تصمیم گرفتم که دیگر وارد سه برنامه فوق یعنی سیاست، مذهب و بازی وبلاگی! نشوم. کار من موضوعات اجتماعی بوده و هست. می‏خواهم همان وبلاگ نویس مستقل همیشگی باشم. از این به بعد از هر موضوعی که خوشم بیاید، مطلبی خواهم نوشت و دیگر در بازی! هیچ احد و ناسی شرکت نخواهم کرد. چون پشت من را خالی خواهند کرد. این رسمش نبود... سیاست، مذهب و بازی وبلاگی مال خودتان.

عطر انسانیت: خانواده مسعود روز بهانی دل انسانی را شاد و به او زندگی دوباره بخشیدید، احسنت و آفرین بر شما

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

لذتی که در عفو و بخشش است، در انتقام نیست... واقعاً با شنیدن خبر عفو و بخشش مصطفی نقدی توسط خانواده مرحوم خوشحال شدم. چند وقت پیش خاطرمان با ماجرای اعدام بهنود حسابی مکدر شده بود. غصه می‏خوردیم. برای بهنود و زندگیش که به چه آسانی از دست رفت. اما امروز نور امیدی در دلهایمان زنده شده است.

پدر و مادر مسعود، عزیزی را از دست دادید و حاصل عمر خود را پرپر شده دیدید. اما چه خوب کردید که با وجود این همه رنج و غصه، ساده ترین کار و در عین حال بدترین روش را برای جبران انتخاب نکردید. زندگی آسان به دست نمی‏آید که به راحتی گرفته شود. مصطفی اشتباهی کرد که به قیمت از دست رفتن خیلی از چیزها تمام شد. اما خود از هر کسی بیشتر رنج می‏برد و نادم و پشیمان است.

شما نشان دادید که برای این ندامت و پشیمانی ارزش قائل هستید و می‏خواهید به انسانی خطاکار اما بیدارشده از خواب غفلت، فرصتی برای جبران بدهید. شما نشان دادید که حاضر نیستید اشتباه کودکانه و تلخ مصطفی، دوباره تکرار شود. مسعود شما رفت. اما حالا با یک زندگی جدید باز خواهد گشت. مصطفی همان مسعود خواهد بود. مصطفی دیگر فقط متعلق به خانواده خودش نیست. بلکه او هم فرزند خانواده خودش و هم خانواده شما خواهد بود. مصطفی هم برای خود و هم برای مسعود زندگی خواهد کرد.

امروز بوی خوش و رایحه دل نشین انسانیت در فضای دو خانواده پیچید و همه از آن لذت بردند. کار شما فراتر از هر چیزی است. چون شما نشان دادید که انسانیت هنوز نمرده است.